فعلاً بدون نام
فعلاً بدون نام

فعلاً بدون نام

حالم جا بیاید

بعد با همین عصای فلزی زاغارت ارزان قیمت که مال دفعه اول ترک خوردن پایم بود و از آن موقع دوازده سیزده سال می‌گذرد از پله‌های مسخره‌خانه‌ای بنام محل کار پایین آمدم و حواسم به ماشین سوارهای توی خیابان کم عرض یکطرفه جلوی مسخره‌خانه هم بود که احتمالاً نگاه می‌کردند به این مسخره‌ عصا بدست و نیز همکاران ایستاده در پایین پله‌ها که خدا بد نده آقای هوهونگ جانگ. در همین اثنا که پاسخشان می‌دادم، به یک اتومبیل سمند نقره‌ای سوار هم سلام دادم. چون گفت خدا بدنده. من تا فلان جا که نزدیک خانه‌تان هست می‌روم و من از خدا خواسته گودبای مختصری با دوستان سؤال کننده و احوالپرس کردم و سریع با ژست خاص خودم و با توجه به ماشین سواران دیگر محترمانه و آرام در سمت راست جلو را باز کرده و پای چپ مو برداشته را سوار و بعد عصاها را داخل کرده و در آخر پای راست را جا دادم. نتیجتاً تا نزدیکی‌های منزل سوار بر آن ماشین نرم و نازک بهتر از مترو و اتوبوس بودم و چرت و پرت پولی و نداری و بدبختی و تا کی بدهکاری و مستأجری و مقایسه با محل کارهای دیگر بر زبان راندیم و تشکرکنان پیاده شدم. پس چه بهتر که آدم برای نوشتن همین دری وری‌ها به وبلاگ بیاید و صدای جومونگ هم از تلویزیون بیاید و حالم جا بیاید و هی بیاید و بیاید.
نظرات 8 + ارسال نظر
اخمو شنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 08:50 ب.ظ

مسخره خانه خیلی ترکیب جالبیه. خیلی چسبید.

چرا دری وری؟ خاطره یک روز کاری دوران مصدومیت اخیر بود خب.

نه دیگه. قرار گذاشتم با خودم اینجا بی‌خیال‌تر از اون یکی وبلاگم بنویسم. همانا دری وری.
ضمناً خودم هم از مسخره‌خانه خوشم اومد. احتمال داره نام این وبلاگو تغییر بدم به همین اسم.

آلوچه سه‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 09:19 ق.ظ

«مسخره خانه ی آقای جانگ» چطوره؟ برای اسم وبلاگ.

مسخره خانه زاغارت چطور؟ یا «مسخره دار»؟

هی حالمان جا آمد چند بار که متن را خواندیم.
گاهی متنهای بقول شما دری وری چون ادیت نمیشوند ، روان و دلنشین میشوند.

در واقع هر سه پیشنهاد شما رو در جلسه سر مخفی این وبلاگ بررسی خواهم کرد. خودم و سایر سایه‌هایم. من عاااااشق متن‌های ادیت نشده‌ام. مگر در محاوره ادیتی در کار است؟ است. است.

اخمو پنج‌شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 12:54 ب.ظ

امروز سه هفته شد؟ یعنی ان شاءالله هفته دیگه باید گچ پا رو باز کنید و بی عصا به نمایشگاه کتاب برید؟

بله. سه هفته شد. اما نمی‌دونم نمایشگاه خواهم رفت یا نه. کاش بتونم. پولاً و حالاً و وقتاً و بدون عصایاً. البته وسوسه‌ی رفتن و خرید کتاب رو دارم.

اخمو شنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 10:34 ق.ظ

چرا باز وبلاگ نویسی متوقف شد؟

امضاء : اخمو داروغه!

براستی چرا؟
داروغه؟ ووییییی

آلوچه دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 11:31 ق.ظ

هنوز حالتان جا نیامده؟
پا در گچی، وبلاگ نویس ترتان نکرد؟
از اخطار داروغه نترسیدید؟

پا در گچی بلاگنویس‌ترمان نکرد، خشکاند کلاً.
داروغه‌ها ترس ندارند:)))

اخمو سه‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 06:19 ب.ظ

پس کجایید؟! لا اله الا الله.....

فردی بودم با گوشی خراب، بدون اینترنت منزل، بدون اینترنت محل کار. الآن فردی هستم فقط با نت محدود محل کار.

اخمو یکشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 06:31 ق.ظ

عیدتون مبارکها باشه، پر از عیدی های دلخواه سرنوشت ساز عالی. الهی که خدا هر چه سریعتر فرمان تشریف فرمایی شون رو صادر کنه و همه مون باشیم و هرلحظه مون عید باشه. آمین.

متشکرم. عید بر شما هم مبارک.
و آمین.

آلوچه چهارشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 03:29 ب.ظ

بی اینترنتی حالتان را جا آورد؟

افسردگی حاد نود درجه گرفتم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد